ز عطرِ حـریم تـو اگر دوریم ،

دلخوشیم به نسیمِ گاه گاهِ نگاهـت ...

خوب میدانم از هر که تـــو دل بـردی ، خرابِ عشـقت شد ...

پس بنگر ما را ؛ به نگاهی ...

که دلها، خراب آیاد تـــوست ...

آه نوشت ♣

این سفر همیشگی دل من است
بابلسر به مشهد …
روز دلتنگی ، راس ساعت ۸ !!!

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

عشق نوشت ♣

روی ﻓﺮش دل ﻣﻦ ﺟﻮﻫﺮی از ﻋﺸﻖ ﺗﻮ رﯾﺨﺖ

آﻣﺪم ﭘﺎک ﮐﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ را ،  ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪ...

هزارجور آدم با هزار خُلق و خَلقِ مختلف می‌آیند و در صفای صحنت مقیم می‌شوند ...
چه فرق دارد برای تو اما ...
نازِ آن مست ...
یا نیازِ این دست ...
وقتی که از کبوترها هم نمی‌گذری ...

عشق نوشت ♥

تنها جایی که همهمه و شلوغیش ارامش بخشه....حرم توست....

تولد امام رضا(ع) رو به تمام شیعیان و محبانش تبریک میگم

السلام علیک یا سلطان عشقـــ♥ علی بن موسی الرضا

خاکِ پاکِ حَرَمَت سُرمِه چِشمانِ ما

السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت

به حلقه های ضریحت دلم گره خورده...

گره گشای من،این بار این گره مگشای

کـــاخ همـه شاهـان جهـان را که بگـردی

دربــار کسـی پنجره فولاد نــدارد

عشق نوشت ♣

گـشـتـم بـــر در دیــوارحـریمـت

جایی ننوشتند گنهکار نیاید

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی موسی الرضا (ع)

پس ازان که مامون امام رضا رابه ولایتعهدی منصوب کرد چون عید

فطر پیش امد .مامون کسی رانزدان حضرت فرستادکه برای خواندن نمازعیدوخطبه ی ان بیرون رود.

حضرت پیغام دادکه توخودشروط میان مارامی دانی. پس مرا ازخواندن نمازبامردم مهذوردار.

مامون گفت می خواهم دلهای مردم درولایتعهدی شمامطمئن ومحکم گرددو

امام رضافرمودحال که اصرارداری پس من همانندرسول خداتوعلی بن ابیطالب برای نمازعیدبیرون خواهم رفت ومامونگفت

هرطورمی خواهی برو.

انگاه به سرلشگران ودیگرمردم دستوردادکه اول بامدادبرای نمازبه درخانه ی حضرت بروند.

چون افتاب سرزدحضرت رضات غسل کردوجامه ی خویش پوشیدوعمامه ی سفیدی ازکتان برسربست وعطرزدوبه همراهان و موالیان خودفرمودشماهم چنان کنید که من کردم پس ازان پای برهنه به راه افتاد.

هنگامی که امام رضا واردمروشدومورداستقبال مامون و همراهان قرارگرفت

درخانه ی مخصوصی که برای امام اماده شده بودواردگردید وپس ازچندروز

استراحت ورفع خستگی مذاکرات امام ومامون شروع گردید .طبق نقل اباصلت

هروی این مذاکرات چنین بودکه مامون گفت ای پسررسول خداعلم وارسایی

وتقواوعبادت ترابه خوبی شناخته ام . نظرم به اینجارسیده که شماازمن سزاوارتربه

مقام رهبری هستید.من تصمیم گرفته ام خودم را ازمقام خلافت ورهبری عزل کنم و

ان رابرعهده ی شمابگذارم.

هنگامی که امام رضا ( ع )وارد مرو شد ومورد استقبال ماموران وهمراهان قرار گرفت در خانه مخصوصی که برای امام آماده شده بود وارد گردید وپس از چند روز استراحت و رفع خستگی مذاکرات امام ومامون شروع گردید طبق نقل اباصلت هروی این مذاکرات چنین بود که مامون گفت ای پسر رسول خدا (ص)علم و پارسایی وتقوا وعبادت ترا به خوبی شناخته ام نظرم به اینجا رسیده که شما از من سزاوارتر به مقام رهبری هستید.

وقتی امین از میدان خلافت بدر شد وماموران بر خلافت استیلا یافت ،مرکز حکومت خود را از بغداد به مرور منتقل نمود.او برای اینکه به در بار خود حشمت و موقعیت علمی بدهد واز سوی دیگر از نارضایتی طرفداران آل علی (ع) کم کند وجبران ستم گریها ی گذشته را بنماید به فکر افتاد حضرت رضا (ع) را از مدینه به مرور دعوت نماید ماموران پس از مشورت با اطرافیان خود خصوصا فضل بن سهل که مامور کشوری و لشکری را در دست داشت ومردی باهوش و زیرک بود  با اصرار وپافشاری از حضرت رضا(ع) خواست تا از مدینه به خراسان بیاید.